مطلب زیر را برای هفتهنامه عصر ارتباط نوشتهام که در شماره اخیر آن (شنبه ۸ مهر) منتشر شده است:
کاربران فضای ارتباطات کشور هر از چندگاهی، اتفاقاتی را از سر میگذرانند که اگرچه بهخودی خود، مهم و تأثیرگذارند، اما چونان موجی، همانگونه که سریع آمدهاند، سریع میگذرند و فراموش میشوند؛ در این مسیر، حساسیت کاربران و رسانهها نیز کمکم کاهش مییابد و فروکش میکند؛ اما اگر کمی آرامتر و عمیقتر نگاه کنیم، نکتهها و نشانههایی ورای این اتفاقات میبینیم که معمولاً هم در همه آنها مشترک است؛ نکاتی که همچون قطعات یک پازل، در کنار هم، تصویری از نگرانیها و چالشهای ناپیدای فضای مجازی کشور (و حتی در سطوحِ بالاتر، یعنی اجتماع و فرهنگ) میسازد که باید فراموشش نکرد و در موردش هشدار داد. نویسنده تلاش میکند برخی قطعات این پازل را از دل اتفاقاتی که این چند روز با فیلتر شدن گوگل و جیمیل خود را نمایان ساخته بیرون بکشد و در کنار هم بگذارد؛ شاید گوشهای از این تصویر هشداردهنده اما پنهان، رخ بنماید و منشا سوالات و چالشهای بعدی شود.
در این چند روز، در توجیه و توضیح فیلتر شدن گوگل و جیمیل، هر یک از مقامات و مدیران ارشد، سخنی در تناقض با دیگری گفته و حتی برخی آقایان، به فاصله کمتر از دو روز، حرف خود را عوض کردهاند؛ (به عنوان نمونه، اینها را ببینید: + ، + ، +) چنین رفتاری، این سؤال را در ذهن کارشناسان و کاربران ایرانی اینترنت پررنگ میکند که اصولاً چه تضمینی برای تحقق وعدهها، برنامهها و سخنان مدیران ارشد و تصمیمگیران اصلی ICT کشور وجود دارد. یک نمونه نگرانکننده، داستان اینترنتِ بهاصطلاح ملی و قطع اینترنت جهانی است: در حالیکه آقایان گاهوبیگاه، در پاسخ به نگرانیهای مطرحشده در مورد احتمال قطع اینترنت پس از راهاندازی اینترنت ملی، اطمینان میدهند که درصدد قطع ارتباط کاربران ایرانی با شبکه جهانی اینترنت بر نخواهند امد، آیا واقعاً میتوان به این اطمیناندهی، اطمینان داشت؟!
فکر نمیکنم کارشناسان و کاربران ایرانی اینترنت، از مدیران ارشد این حوزه توقع تضمین دسترسی آزاد کاربران به اطلاعات و فضای مجازی را داشته باشند، اما فکر هم نمیکنم این خواسته که آقایان حداقل به حرفها و برنامههای خود پایبند باشند و هر روز، با توجیهی جدید و بهانهای متفاوت، حرف خود را عوض نکنند، توقع بزرگی باشد! البته نگارنده بر این نکته واقف است که اصولاً یکی از ویژگیهای کشور ما بهویژه در حوزه ارتباطات، تعدد تصمیمگیران است؛ اما گاهی این تعدد، چنان به تناقضگویی دچار میشود که تبعاتش، بیش از خود مسأله مورد بحث، به امنیت و اعتماد جامعه کاربران لطمه میزند.
چنین تناقضگوییهایی، از یک واقعیت دیگر هم حکایت میکند و بهتر است بگوییم، از یک واقعیت دیگر ناشی میشود؛ و آن واقعیت چیزی نیست جز اینکه آقایان، «مردم» را غیرقابل اعتماد، نابالغ و احتمالاً فاقد قوه درک و فهم تصور میکنند: نابالغ از این جهت که خود نمیتوانند تصمیم بگیرند و مثلاً در این داستان اخیر، نمیتوانند به روش خودشان اعتراض خود را به گوگل نشان دهند و بنابراین، این ما (بخوانید دولت) هستیم که باید بهجای آنها و برای آنها (همچون قیم) تصمیم بگیریم و خب، در این نگاه، معنی و نهایت اعتراض دولت به گوگل چیزی نیست جز مسدود کردن گوگل و جیمیل! (اصولاً دولتمردان ما نشان دادهاند که در برخورد با پدیده اینترنت، راهکاری غیر از فیلترینگ بلند نیستند!) در این میان، لازم به توضیح نیست که تناقضگوییهای پیدرپی، نشان از این دارد که یا گویندگان فاقد قوه درک هستند و یا شنوندگان را اینچنین تصور میکنند. (ناگفته نماند که آقایان، هر جا که لازم بدانند، ظاهراً به مردم تکیه و استناد میکنند: مثلاً بنا به خواسته ایشان است که گوگل را مسدود و جیمیل را مختل ساختهاند!!)
تصور نگارنده این است که چنین تناقضگوییهایی که حول موضوع مسدود کردن گوگل و جیمیل در سخن آقایان مشاهده میشود، یک دلیل عمده دیگر هم دارد: اصولاً دلیل اصلی ایشان برای مسدود کردن گوگل و جیمیل، خودداری گوگل (بخوانید یوتیوب) از حذف آن فیلم موهن نیست! که اگر اینگونه بود، چرا در حالیکه سایت گوگل در دسترس است، فقط جیمیل مسدود است؟ ممکن است در جواب، همان دلیل فنی را تکرار کنند که قبلاً گفتهاند: خواستهاند یوتیوب را فیلتر کنند، جیمیل مختل شده است! بگذریم از اینکه یوتیوب سالهاست که فیلتر است؛ باز هم اگر چنین است، چرا از ابتدا این را نگفتهاند: اولین مصاحبهها و گفتههای آقایان مشخصاً بر این تأکید دارد که میخواهیم به نشانه اعتراض، گوگل و جیمیل را فیلتر کنیم!
اما هدف اصلی آقایان از مسدود کردن جیمیل (دقت کنید: فقط جیمیل) چیزی نیست که کارشناسان ندانند: اگر بخواهیم از ورود به تحلیلهای امنیتی و سیاسی بپرهیزیم و خیلی خلاصه و سطحنگرانه، این هدف را بازگو کنیم، میگوییم: میخواهند کاربران را به استفاده از سایر خدمات ارتباطی بهویژه سرویسهای ایمیل داخلی سوق دهند. اما آقایان در این مسیر باید به این سوال پاسخ دهند: آیا چنین روشهایی کارساز است؟ آیا تا زمانی که کاربران کیفیت سرویسهای دیگر را در حد جیمیل ندانند، به آنها گرایش پیدا میکنند؟ به فرض محال که چنین شود و همه کاربران اینترنت، از سرویسهای داخلی استفاده کنند، آیا بدین ترتیب، اهداف اصلی که سیاستگذاران در پیاش هستند محقق میشود؟
نکته اینجاست: آنچه آقایان برای آن نگرانند، با جیمیل و امثال آن ایجاد نشده که حال با استفاده نکردن کاربران از جیمیل، آن نگرانی هم برطرف شود! چنین تحلیلهای سطحی و شتابزدهای است که راهحلهایی چنین سطحی و شتابزده در پی دارد و البته، هزینههای فراوان برای کاربران، بیاعتبار شدن مدیران نزد مردم و نهایتاً هم نرسیدن به اهداف مورد نظر در از بین بردن دشمن فرضی (!) از پیامدهای دیگر آن است. (به قول خواجه شیراز: عِرض خود میبرند و زحمت ما میدارند!)
دقت کنیم: مگر در سایر حوزههای فرهنگی، چنین روشهایی به نتیجه رسیده که این بار در این حوزه که اتفاقاً کنترل کردنش سختتر است، به نتیجه برسد؟ نکته مهمتر آنکه مگر خطر اصلی، استفاده کاربران از فلان یا بهمان سرویس ایمیل است؟ چگونه است که آنهمه خطرات که کودکان ما را در فضای مجازی تهدید میکند فراموش میشوند و کاربران عادی، هدف محدودیتها قرار میگیرند. کاربرانی که اگر یک راه را بستید، هزار راه پیدا میکنند!
وقتی سایر محصولات رایج در فضای مجازی، و بهویژه بازیها و سرگرمیها که به زعم آقایان، نمادهای غرب هستند و گاهی هم مستقیماً با فرهنگ ما قصد مقابله دارند (مثل همین داستان نقشه ایران در بازی پرندگان خشمگین!) روز به روز، بیشتر در بین مردم عادی (و نه حتی بین کاربران جیمیل و گوگل) رواج پیدا میکنند، آیا نباید آقایان در مورد توانایی و کارآمدی سیاستها و برنامههایی که صرفاً بر محدودکردن و بستن مبتنی هستند، به شک بیفتند؟
اجازه دهید نکتهای دیگر به این همه نکته اضافه کنم: مدیران و برنامهریزان ارشد ما، در بسیاری موارد، ضعفها، مشکلات و عقبماندگیهای خود را زیر برنامهها و اقدامات بهظاهر پیشگیرانه پنهان میکند: در اینکه گسترش فضای مجازی و اینترنت میتواند خطرات و تبعاتی برای کاربران در پی داشته باشد شکی نیست؛ کما اینکه در همه جای دنیا به این موضوع میپردازند؛ اما علت اصلی نگرانیها و ترسهای ناشی از این خطرات در کشور ما، نه خود این خطرات، بلکه ناتوانی و عقبماندگی برنامهریزان در بالابردن سطح استانداردهای امنیتی توسعه و استفاده از خدمات و فناوریهای مجازی است! چون نتوانستهاند که کاربران را در برابر چنین تهدیدهایی مصون کنند، یا فرصتها و بسترهای رشد جامعه را آنچنان فراهم نکردهاند که دیگر، توسعه ارتباطات به معنی تهدید و خطر نباشد، بهناچار، اینترنت را تهدید فرض میکنند و سطحنگرانه و شتابزده، روشهایی را به کار میبرند که میبینیم! و آن وقت، با افتخار از این اینگونه عملکردها در راستای حمایت و حفاظت از مردم یاد میکنند و بدینگونه، در حالیکه بر سر مردم منت میگذارند، خود را پاسدار امنیت مردم و هنجارهای جامعه میدانند! گاهی هم که رفتارشان به هیچروشی قابل توجیه نیست، پای مردم را وسط میکشند که به خواست مردم چنین کردیم و چنان کردیم.
نکته آخر اینکه نویسنده شخصاً تصور و انتظارش این بود که با فیلتر شدن جیمیل و گوگل، رسانهها و مطبوعات حوزه ارتباطات کشور فعالانه به اعتراض برنخیزند! این تصور خوشبختانه چندان درست از آب در نیامد: در این چند روز، مهمترین سایتها و نشریات حوزه ICT کشور، به این موضوع پرداختهاند و شاید بتوان گفت، این تناقضگوییهای مدیران ارشد، تا حد زیادی ناشی از همین توجه و نظارت مطبوعات است؛ توجه و نظارتی که کاش، با تمام شدن این داستان (صرف نظر از نتیجه آن) تمام نشود! پرداختن و پرسیدن در مورد تبعات چنین تصمیمات شتابزدهای که به نظر نویسنده، گاهی مهمتر و تأثیرگذارتر از اصل تصمیم هستند، بیش از همه بر عهده همین مطبوعات و رسانههاست.
و آرزوی دیگر اینکه کاش این حساسیت و توجه، به همه موضوعات مهم حوزه ارتباطات کشور تسری پیدا کند؛ چه، موضوعاتی که اینچنین اثرات و پیامدهایی گسترده و سریع دارند و اغلب زودگذرند و چه، موضوعاتی که شاید پرداختن به آنها و چالش برانگیختن در موردشان، نیازمند آیندهنگری و نگاه عمیق اصحاب رسانه است. اگرچه میدانیم پرسش و تحلیل چالشبرانگیز، به حداقلهایی از امنیت و اطمینان و البته شجاعت هم محتاج است.