حس خیلی خوبی است که بعد از ۱۰سال، بتوانی پای صحبت یکی از استادان زمان تحصیلات بنشینی.
این سالها بخت و اقبالم بلند بوده که با وجود دوری از محیط درس و دانشگاه، توانستهام با بعضی از استادانم ارتباط داشته باشم و هر چند وقت، به بهانة جلسه با مصاحبهای و گاهی هم در همایشی یا نشستی، از نزدیک ببینمشان و به حرفهایشان گوش کنم. حرفهایی که از جنس فرمولهای برقی و مخابراتی نیست. حرفهایی که به اصطلاح «نقطه سر خط»، نشریه داخلی آن سالهای دانشگاه شریف، مال «آن طرف نردهها»ست.
دیدن استادانم در این سالها، همیشه حس «شریف»ی بودن را برایم تازه نگه داشته و باعث شده جایی را که بیش از چهار سال از آغاز جوانیام را در آن گذراندهام از یاد نبرم.
بیشتر از همه، استادانم دکتر نایبی و دکتر فتوت را دیدهام؛ دکتر همایون هاشمی را که هم استادم بود (و هست) و هم استادراهنمایم، در این سالها فقط یک بار دیدم؛ چند وقت پیش، خاطرة آن دیدار را بهانه نوشتن مطلبی کردم که در «طیف برق» منتشر شد. (و در اینجا هم)
دکتر جلیلیِ دانشکده کامپیوتر، دکتر تبیانی و دکتر پاکروان هم استادانی بودهاند که اگرچه در دانشگاه شاگردیشان را نکردهام، فرصت دیدارشان را در این چندسال داشتهام.
اما آنچه باعث شد اینها را بنویسم، دیدار و گفتگو با استاد نازنین دیگری بود بعد از دهیازده سال؛ دکتر فروهر فرزانه. درس «آنتنها» را ترم هفتم یا هشتم با دکتر فرزانه گذراندم و بعد از آن، همیشه نحوه بیان و تدریس دلنشیناش در یادم بود. یکی از آن استادانی بود که آرزوی دیدارش را داشتم. چند روز پیش این دیدار دست داد.
پرداختن به موضوع آن گفتگو و همینطور نگرانیهای دکتر فرزانه در مورد کیفیت آموزش در دانشگاهها و بهویژه مسائلی که اخیراً دغدغه خیلی از استادان صنعتی شریف شده، زمان دیگری میخواهد؛ اما فقط همین را بگویم که در این روزگار، مردان فرزانه و نازنین انگشتشمارند و دیدار و صحبتشان، گنجی است که اگر یافت شد، باید قدرش را دانست؛ باید دوزانو در مقابلشان نشست و شاگردوار، از تجربههایشان یاد گرقت و به هشدارهایشان توجه کرد؛ بهویژه اگر این بزرگان زمانی استادت بودهاند که این، احترامشان را بینهایت میکند و وظیفهات را در برابرشان سنگینتر.
استادانم همیشه زنده باشند و سلامت. یاد دکتر برکشلی عزیز افتادم؛ خدایش رحمت کند.