این مطلب را برای ماهنامه سروش نوشتهام که در شماره ۲۴ مهر آن منتشر شده است:
یک سؤال
آیا صرفاً ایجاد و توسعه زیرساختهای فنی برای یک سرویس جدید مانند IPTV، به جذب کاربران و ارتقای میزان استفاده آنها از خدمات فضای مجازی منجر خواهد شد؟
در این سالها، کارشناسان و تحلیلگران حوزة ارتباطات و فناوری اطلاعات برای پاسخ به سؤالاتی از این دست، به تشبیه و مثالی آشنا متوسل شدهاند: زیرساختهای فنی همانند جاده و اتوبان است و محتوایی که بر این زیرساختها ردوبدل میشود، بهمثابه خودروهایی که در این جاده در حال حرکت هستند؛ تا زمانی که خودرویی برای راندن نباشد، اتوبانسازی دردی را دوا نمیکند. به بیان دیگر، تا محتوای جذاب، مفید و قابل استفاده برای کاربران، تولید و منتشر نشود، ایجاد و توسعه زیرساختهای فنی کمک چندانی به بهبود کمیت و کیفیت استفاده کاربران از اینترنت و در نتیجه، ارتقای سطح رفاه، سلامت و دانش جامعه نمیکند.
اما آیا این همه ماجراست؟ آیا در فضای مجازی (که امروزه از فرط توسعه و نفوذ به همه عرصههای زندگی، دیگر بهراحتی نمیتوان از آن با لفظ “مجازی”یاد کرد) رابطه محتوا و زیرساختهای فنی صرفاً به همین مصداق و مثال محدود میشود؟ به نظر میرسد این تشبیه فقط به یک جنبه از موضوع اشاره میکند و در پی پاسخ به این نیست که اصولاً محتوا چگونه و توسط چه کسانی باید تولید شود؟ نظارت بر تولید و انتشار محتوا چه سازوکاری میطلبد؟ و اینکه چالشهای پیش روی آن چیست؟
چند عدد و رقم
نگاهی کلی به صفحات اینترنت و برخی آمارهای ارائهشده از سوی کارشناسان نشان میدهد که اگرچه فارسیزبانان در میان وبلاگنویسان جهان، جایگاه قابل توجهی از نظر تعداد وبلاگ دارند (رتبه چهارم)، اما تعداد صفحات موجود به زبان فارسی در فضای مجازی، گویا چیزی در حدود یکصدم درصد از کل صفحات موجود در اینترنت است.
همچنین، نگاهی به آمارهای سایت معروف Wikipedia (به عنوان مهمترین دانشنامه اینترنتی و آزاد) نشان میدهد که در این سایت، زبان فارسی از نظر تعداد مقالات در رتبه ۳۳ قرار دارد؛ یعنی تقریباً پایینتر از همه زبانهای زنده و مهم دنیا و در خاورمیانه بعد از زبان عربی و ترکی!
اولین و سادهترین نتیجهای که میتوان از این آمار گرفت این است که فارسیزبانان نتوانستهاند، حداقل به اندازه سهم خود، به تولید محتوای مفید در فضای مجازی بپردازند. (سهم مطلوب زبان فارسی را حتی اگر با معیار نسبت جمعیت ایران به جهان محاسبه کنیم، یکدرصد خواهد بود؛ یعنی ۱۰۰برابر سهم فعلی!)
چرا اینگونه است؟
شاید بتوان این موارد را به عنوان برخی دلایل کمبود و عدم توسعه محتوای مناسب فارسی در فضای اینترنت برشمرد:
- پایینبودن ضریب نفوذ اینترنت در ایران و بهویژه، عدم توسعه خدمات باند وسیع در کشور؛
- عدم شکلگیری مقولاتی همچون آموزش مجازی در ایران؛
- توسعه نیافتن خدمات دولت الکترونیک که هم به تولید محتوا از سوی دولت و سازمانهای خدماتی منجر میشود و هم امکان ارائه و خرید محتواهای مفید را فراهم میسازد؛
- وجود نقایص قانونی مانند به رسمیت نشناختن حق مالکیت معنوی و عدم رعایت قانون کپیرایت؛
- عدم ایفای نقش فعال دولت به عنوان سیاستگذار و تسهیلگر در تولید محتوا.
البته میتوان به این موارد، دلایل دیگری هم افزود؛ دلایلی که برخی از آنها هم علت و معلول یکدیگرند و هم ممکن است معلول عدم توسعه محتوا باشند. (گاهی چون ماشینی وجود ندارد، جادهای ساخته نمیشود!)
اینترنت، آیینه جامعه
اجازه دهید جور دیگری هم ببینیم: آیا آنچه خود را در شکل سهم ناچیز زبان فارسی در اینترنت (و در نگاهی فراتر، سهم کم فرهنگ ایرانی- اسلامی از فضای مجازی) نشان میدهد، نمایانگر و منعکسکننده وضعیت تولید محصولات فرهنگی در جامعه نیست؟ آیا اگر کمیت و کیفیت محتوایی که در قالب رسانهها و محصولات فرهنگی سنتی مانند کتاب، نشریات، رادیو و تلویزیون، سینما و… تولید و منتشر میشود بهتر از وضعیت فعلی بود، زبان و فرهنگ فارسی سهم بهتر و بیشتری از اینترنت در اختیار نداشت؟
در صورتیکه این سؤال را وارد و قابل بحث بدانیم، آنگاه نمیتوان در بررسی موضوع تولید محتوای فارسی در فضای مجازی، از نقش نهادی همچون صداوسیما چشم پوشید. بهویژه در فضای جدید رسانهای که با توسعه شبکههای اجتماعی، اینترنت به رقیبی جدی برای تلویزیون تبدیل شده و (همانگونه که در مقالات پیشین نمونههایی از آن ذکر شد) شبکههای بزرگ رسانهای دنیا نیز از این رقیب تازه نفس برای جذب مخاطب، رساندن پیام و پیشبرد اهداف خود استفاده میکنند.
آنچه ذکر شد، تنها نگاهی گذرا بود به موضوع سهم و جایگاه محتوای فارسی در اینترنت. بحث و بررسی دقیق این بحث و جنبههای متعدد و متنوع آن، مجال و فرصتی دیگر میطلبد.
درود
این را موافقم که اگر تولید محتوای ما در رسانههای سنتی هم خوب بود در رسانههای جدید هم جایگاه خوبی داشتیم.