کاش میشد هر چیز کاملی را به دو نیم کرد…
«ویکنت شقهشده»، ایتالو کالوینو
پیش از تحریر: در این مطلب، اصلاً قصد ندارم وارد نقد و بحث در مورد چرایی و چگونگی تشکیل شورای عالی فضای مجازی شوم! در اینجا، این شورا بیشتر بهانهای است برای پرداختن به مسأله اینترنت در ایران. بحث در مورد خود شورا زمان و مجالی دیگر میطلبد.
و اما بعد
فکر میکنم تا زمانی که تکلیف «یک چیز» در این مملکت، یکبار برای همیشه، روشن نشود، حتی تشکیل شورای عالی فضای مجازی هم، اگرچه مبتنی بر حکم بالاترین مقام حکومتی، چندان نمیتواند گرهی از کلاف سردرگم «فضای مجازی» در ایران باز کند.
و اما این «یک چیز» چیزی نیست جز «اینترنت»!
در این مملکت، تکلیف خیلی چیزها روشن است؛ حداقلاش این است که مسؤولان، روراست (و نه لزوماً صادقانه) به مردم گفتهاند که موضعشان در آن زمینه چیست؛ اگر چه ممکن است مردم خیلی به حرفشان گوش نکنند یا به آن عمل نکنند. مثلاً گفتهاند که «ماهواره» چیز بدی است! تکلیف کاملاً مشخص است! هیچ قانونی برای گسترش ماهواره نداریم؛ این مقوله ماهواره در برنامههای توسعه جایی ندارد و…
اما تکلیف این «اینترنت» را روشن نکردهاند؛ زمانی برایش قانون و برنامه مینویسند که توسعهاش دهند و به افرایش تعداد کاربرانش مینازند؛ اما گاهی هم (مخصوصاً این یکیدو سال) آن را دشمن یا عامل دشمن میخوانند.
شاید بگویید که با کلیتاش موافقند و فقط برخی جزییاتش را برنمیتابند که خب، آن را هم با روشهایی مثل مسدود کردن سایتهای مضر (به زعم خودشان) حل کردهاند.
ولی چنین روشهایی به نتیجههای مطلوب آنان نینجامیده. چرا؟ اینجا فرصت پرداختن به همه ابعاد این سؤال نیست؛۱ اما از یک نظر میتوان گفت یک دلیل ساده برای ناموفق بودن این روشها این است که اینترنت را به مقتضای طبیعت و ساختارش که محدودکردنی نیست، نمیتوان دو شقه کرد: نیمی خوب و نیمی بد! (مثل آن نجیبزاده در داستان «ویکنت شقهشده»، که بر اثر برخورد گلوله توپ، به دو نیم شد، نیمی خوب و نیمی بد.)
تاکنون سیاست بر این بوده۲ که اینترنت را به «خوب» و «بد» تقسیم کردهاند و نتیجه آن شده که میبینید: دوگانگی و چندگانگی در حرف و عمل مسؤولان و بلاتکلیفی کاربران و بدتر از آن، ضرر و زیانهای همیشگی فعالان و صنعتگران و نیز، شرکتها و سازمانهایی که کسبوکارشان مبتنی بر اینترنت است.
اینگونه است که از یک سو، اینترنت «خوب» (بنا به تعریف بزرگان) در میان مردم رواج نیافته و کاربران نتوانستهاند از مزایایش بهره ببرند (در حد صفر بودن گسترش خدمات دولت الکترونیک در ایران، دلیل خوبی است برای اثبات این مدعا) و از سوی دیگر، کسی هم نتوانسته مانع استفاده مردم از اینترنت «بد» شود. بگذریم از اینکه آن راهکار مسدود کردن سایتهای «بد»، پیامدی نداشته جز سوق دادن هر چه بیشتر کاربران به سمت استفاده از «مسدودکنندهشکن»ها! و این یعنی عادت دادن مردم به انجام کار خلاف!
اما راهحل چیست؟ مسلماً تداوم این بلاتکلیفی یعنی تداوم همه چیزهایی که گفتیم؛ نمیتوان با اینترنت، پنجاه- پنجاه برخورد کرد: یا صفر یا صد. به نظرم، مسؤولان اول باید تکلیف «خودشان» را با این موجود مشخص کنند و بعد هم نتیجهاش را روراست با مردم در میان بگذارند: یا کلاً استفاده از اینترنت را ممنوع اعلام کنند یا تناقضات ذهنی خودشان را حل کنند و محدودیتها را بردارند؛ اگر هم فکر میکنند که این موجود یک تهدید بزرگ است، به این بیندیشند که تهدید بودن اینترنت، نه ناشی از ذات آن، بلکه از ضعفها و مشکلاتی است که احتمالاً بر ساختارهای اجتماعی و سیاسی ما و بر فرهنگ ما حاکم است؛ باید به فکر اصلاحاتی عمیق باشند که دیگر، اینترنت برایشان و برایمان تهدید نباشد.
شاید خوب باشد که این تعیین تکلیف، اولین کار شورای عالی مجازی باشد.
پینوشتها:
۱- فکر میکنم ریشههای وجود این تناقضات و مشکلات مسؤولان در برخورد با اینترنت را باید در مسائلی کلانتر جستجو کرد: یعنی بنیانهای فکری آنان؛ که البته چنین واکاوی، هم بضاعت علمی و فلسفی میخواهد و هم جرأت و جسارت! و این طبیعتاً از توان نویسنده مطلب خارج است!
۲- نکته جالب این است که تاکنون تنها سیاستی که از مسؤولان در قبال اینترنت مشاهده شده، «مسدودسازی» سایتها بوده است!
درود
من خیلی امیدوار بودم و هستم به این شورا
اما به نظرم کسانی که میتواند طرحهای بزرگ و خوب را در این مملکت به انحراف بکشانند هم بیشتر و هم قویتر از کسانی هستند که میتوانند کاری را درست انجام دهند.
سلام.
دقیقا. هم چنین افرادی قویتر و بیشتر هستند و هم ساختارها و ذهنیت های حاکم.
سلام
من فکر می کنم آقایان تکلیف خود را روشن کرده اند و آن اینکه همه چیز بد است مگر فقط حرف آنها را بزند. به زودی هم هر آنچه را بتوانند حذف می کنند تا باز تکنولوژی راه دیگری را برای زدن حرف های دیگران (چه خوب و چه بد) بگشاید.
دست بالای دست بسیار است؛ و ما در این سیر دستها، «همیشه» دست پایین را داریم