شماره جدید «داستان همشهری»، هدیه زمستانی زیبایی برای خوانندگانش دارد: پوستری زیبا که طرحی است از عبارت «نردبان برف»؛ همراه با بیتی که این عبارت از آن گرفته شده:
گر قوتم بدی، ز پی قرص آفتاب/ بر بام چرخ رفتمی از نردبان برف
گویا این بیت، از قصیدهای است که کمالالدین اسماعیل، شاعر قرن هفتم، در توصیف برف سروده.
اینکه برف را این چنین زیبا به نردبانی تشبیه کرده باشند که میتوان از آن تا بام چرخ بالا رفت، برایم آنقدر شوقانگیز و لطیف بود، به اندازه خود برف، که مجبورم کرد به دنبال کل شعر بگردم؛ در سایت شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی پیدایش کردم که البته همة این قصیده هم آنجا نیست. (کلیک کنید)
این هم چند بیت دیگر از این قصیده، قبل از آن بگویم که ماهنامه داستان همشهری را از دست ندهید! (اینجا و اینجا)
هرگز کسی نداد بدینسان نشان برف/ گویی که لقمهای است زمین در دهان برف
مانند پنبهدانه که در پنبه تعبیه است/ اجرام کوههاست نهان در میان برف
بینیزههای آتش و بیتیغ آفتاب/ نتوان به تیر ماه کشیدن کمان برف
گر قوتم بدی، ز پی قرص آفتاب/ بر بام چرخ رفتمی از نردبان برف