صحنه: قبرستان

این مطلب را برای ستون هشت‌الهفت شماره اخیر طیف برق نوشته‌ام:

پرده هشتم از هفت‌ پرده:
آیا آخرین میخ تابوت مخابرات را چینی‌ها می‌کوبند؟

سردبیر، هشت‌الهفت می‌خواهد؛ می‌پرسم «موضوعش؟» می‌گوید «امنیت»! و توضیحاتی می‌دهد که معنی‌اش این می‌شود: حالا که به‌سلامتی همه تجهیزات‌ شبکه‌هایمان را از کشور دوست و برادر چین آورده‌ایم، اگر خدمات و مدیریت شبکه را هم به آنها بدهیم، نور علی نور می‌شود و برادران چشم‌بادامی هر زمان که منافع سیاسی یا اقتصادی‌شان اقتضا کند، می‌توانند سیم را پاره کنند.

در جواب سردبیر می‌گویم: «با همه‌چیز می‌شود شوخی کرد، الا امنیت!» حالا از سردبیر اصرار و از من انکار. اما وقتی کمی به مساعدت‌جویی (!) مدیرات عالی‌رتبه مخابرات از خارجی‌ها برای تأمین تجهیزات و خدمات فکر می‌کنم، خیلی راحت به این نتیجه می‌رسم که انگار آقایان هم موضوع «امنیت» را چندان «جدی» نگرفته‌اند! پس من هم جرأت پیدا می‌کنم که در موردش هشت‌الهفت بنویسم!

در این تفکرات، یاد مطالبی می‌افتم که چند سال‌ پیش، همزمان با غائله «ترک‌سل» نوشته بودم که البته جایی منتشر نشد؛ عنوان آن سلسله‌مطلب را گذاشته بودم «تراژدی مخابرات ایران در هفت پرده».

آن زمان، با شور و حرارت می‌نوشتم؛ در یکی از یادداشت‌ها از قول دکتر هاشمی، استاد دانشگاه شریف، آورده بودم: «زمانی که نام ترک‌سل و ایران‌سل را شنیدم، تصور کردم که ایران‌سل اپراتوری ایرانی است که قرار است در کشور ترکیه خدمات خود را ارایه کند!» (این مطلب را در جلسه ای از زبان ایشان شنیده بودم. در دوران دانشگاه افتخار شاگردی این مرد نازنین را داشتم.)

چرا؟ چون دکتر هاشمی اعتقاد داشت توانمندی‌های ما در حوزة مخابرات آنقدر هست که بتواند حتی در بازار خدمات کشورهای همسایه سهمی داشته باشد. در پرده دیگر نوشته بودم: «تدوین‌کنندگان قانون حداکثر توان داخلی به دنبال آن بودند که در رقابت صنعت داخلی با خارجی‌ها، فرصت رشد محصولات داخلی فراهم شود. اما گویا در مخابرات ما، قانون نانوشتة استفاده از حداکثر توان خارجی حاکم است» و در جایی دیگر، هشدار داده بودم: « آیا اپراتور سوم ایرانی خواهد بود؟ آیا اپراتور سوم فرصتی خواهد بود که ایرانی‌ها توانمندی‌های خود را ارایه کنند؟ یا اینکه باز هم شرایط به گونه‌ای خواهد شد که همة امور به خارجی‌ها واگذار شود؟»

اگر آن زمان می‌دانستم که دولتمردان بعدی در استفاده از تجهیزات خارجی، روی مدیران قبلی را سفید می‌کنند، قدری از آن شور و حرارت را نگه می‌داشتم تا امروز، پرده هشتم از هفت پرده را مفصل بنویسم؛ بنویسم که نه‌تنها تجهیزات اپراتور دوم که وایمکس را هم دربست به چینی‌ها دادیم؛ بنویسم کم مانده که ارائه خدمات و مدیریت همه شبکه‌های ارتباطی‌ ما را در دست بگیرند تا در حالیکه گوش عالم و آدم را از فریاد «ما می‌توانیم» کر کرده‌ایم، از تأمین امنیت شاهراه‌های ارتباطی کشورمان «ناتوان» شویم. بنویسم که…

گفته‌اند تاریخ دوبار تکرار می‌شود؛ یک بار به شکل تراژدی و بار دیگر به شکل کمدی. من می‌گویم تکرار دوباره تاریخ ما هم «تراژدی» خواهد بود؛ آن هم در پرده هشتم از نمایشنامه. صحنه: قبرستان. خاکسپاری. چینی‌ها آخرین میخ را بر تابوت مخابرات ما می‌کوبند. کات.

 

نوشته‌های مشابه با این مطلب:

یک کامتن

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


*

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>