شعر

باران دموکراسی

دو سه سال پیش، در یک روز بارانی، این چنین نوشتم: “امروز داره بارون میاد. چرا وقتی بارون میاد، خیابونا شلوغ‌تره؟ ترافیک بیشتره؟ شاید مردم می‌خوان به حرف سهراب گوش کنن که میگه: زیر باران باید رفت. با همه مردم شهر زیر باران باید رفت. مردم می‌خوان بیان زیر بارون و به همین خاطر، همه […]

ادامه نوشته ←

سرآغاز

سلام این چند روز، دو شعراز شعرهای اخوان ثالث را چندین بار به یاد آوردم: میراث (پوستین کهنه) و کتیبه. اگرچه چندان برایم خوشایند نبود که آغاز این نوشتن‌ها با رویدادهای اخیر (یعنی اتفاقات پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری) همزمان شود، اما شاید این همزمانی و بعد هم، یادآوری این دو شعر، رهنمونم […]

ادامه نوشته ←