این مطلب را چند ماه پیش برای هفتهنامه سروش نوشته بودم که در نهایت در همشهری منتشر شد:
به احتمال زیاد خبر انتصاب یک جوان ایرانیالاصل به مدیریت یوتیوب برای علاقمندان به تحولات جهانی فناوری اطلاعات و نیز کارشناسان و تحلیلگران ایرانی این حوزه خوشحالکننده است و در عین حال، هر یک از آنها را به شکلی به تفکر یا بهتر بگوییم تلنگری ذهنی وامیدارد؛ برخی (مانند هر زمان که یکی از هموطنان دور از وطن، به موفقیت و جایگاهی درخور توجه میرسد) کمی حسرت میخورند که چرا چنین افرادی ساکن ایران نیستند تا موفقیتهایشان بیشتر مایه سربلندی و پیشرفت کشور شود و بسیاری نیز از این خبر احساس غرور میکنند و به ایرانی بودن خود میبالند.
آنچه گفته شد برای نویسنده نیز صادق است؛ البته به شکل ملغمهای از حسرت و غرور! اما وقتی قرار است برای هفتهنامه سروش مطلبی بنویسی، آن هم در مورد محتوای فضای مجازی، این خبر میتواند بهانه خوبی باشد برای این نوشتن و رفتن به سراغ پدیدهای به نام “یوتیوب” و در پی آن، توجه به مقوله محتوای چندرسانهای (مولتیمدیا) به زبان فارسی در اینترنت و نیز تعامل و تقابل رسانهای مانند تلویزیون با سایتها و رسانههای مجازی شبیه “یوتیوب”.
یوتیوب چیست؟
یوتیوب معروفترین و بزرگترین سایت اشتراک محتوای چندرسانهای (فیلم و صدا و تصویر) در جهان، متعلق است به غول دنیای مجازی، گوگل. میتوان این سایت را از مظاهر اصلی نسل جدید فناوریهای مجازی به شمار آورد که به “وب ۲″ معروف شدهاند. یوتیوب هماکنون بیش از ۱۲۰میلیون کاربر دارد و پیشبینی میشود که تا کمتر از سهچهار سال دیگر، ۹۰درصد کل محتوای مولتیمدیای اینترنت از طریق این سایت تأمین شود.
یکی دو سؤال
چنین پدیدهای فراگیری را اگر بخواهیم از منظر زبان و محتوای فارسی بررسی کنیم، میتوانیم در پی پاسخ به این سؤال باشیم که مثلاً چند درصد از فیلمهای آپلودشده در این سایت متعلق به فارسیزبانان است و یا اینکه سهم ایرانیان از اعضا و کاربران این سایت چقدر است.
اما سؤال قابل بررسی دیگری که در این مطلب به آن خواهیم پرداخت این است: آیا فعالیتهای مشابهی توسط فارسیزبانان در قالب راهاندازی سایتهای مشابه “یوتیوب” صورت گرفته است؟ میزان استقبال کاربران ایرانی از چنین سایتهایی چقدر است؟ موانع توسعه چنین محتوایی از سوی فارسیزبانان در اینترنت چیست؟
یوتیوب فارسی!
در پی پاسخ به این سؤالات و با کمی جستجو، به نام چند سایت میرسیم: دو تا از مهمترینهایشان که شاید تنها سایتهای فعال در این حوزه باشند، “کلام تیوی” و “فارس تیوی” هستند. اولی از سال ۲۰۰۸ فعالیتش را شروع کرده و دومی گویا اخیراً پا به این عرصه گذاشته و تعداد اعضایش به حدود ۲۵۰۰ نفر رسیده است. نکته جالب اینکه دامنه “یوتیوب دات آیآر” هم متعلق به سایت “فارس تیوی” است!
ساختار فنی و ویژگیهای ظاهری و رسانهای هر یک از این سایتها و نیز قابلیتهای داشته و نداشته آنها قابل بررسی دقیق است، اما با نگاهی کوتاه (و البته نهچندان موشکافانه) به این دو سایت و نیز مرور آنچه از آمار، اخبار و مشاهداتمان از فضای مجازی در ذهن داریم، میتوان محتاطانه به این نتیجه رسید که چنین سایتهایی نتوانستهاند چندان خبرساز باشند یا موج و حرکتی ایجاد کنند؛ به بیان سادهتر، نتوانستهاند جایی در دل مخاطبان خود باز کنند؛ آن هم زمانیکه کاربران ایرانی به سایتهای مشابه، مانند “یوتیوب” دسترسی ندارند. اما چرا اینگونه است؟
باز هم همان دلیل همیشگی!
شاید اولین پاسخی که برای این سؤال به ذهن میرسد این باشد که سرعت اینترنت و نیز ضریب نفوذ خدمات باند وسیع و اینترنت پرسرعت (اگر بتوان نام پرسرعت بر آن نهاد) در ایران کم است. اما به اعتقاد نویسنده، این موضوع اگرچه مهم و تأثیرگذار است، اما مهمترین عامل و دلیل نیست. همانگونه که در مطالب قبلی بیان شد، باید در کنار دلایل فنی و زیرساختی، به موضوعات قانونی، فرهنگی، اجتماعی و … هم توجه کرد.
البته این نظر زمانی بهتر میتواند مورد ارزیابی قرار گیرد که زیرساختهای فنی باند وسیع در کشور توسعه و بهبود یابد، مثلاً اپراتور چهارمی که وعده داده شده، وارد عرصه شود و آن زمان ببینیم که به صرف توسعه زیرساختهای فنی، آیا محتوا هم گسترش خواهد یافت.
کیفیت و جذابیت
بدیهی است که کیفیت و جذابیت خدماتی که این سایتها ارائه میکنند نقش مهمی در رونق آنها دارد؛ علاوه بر آن، نمیتوان نحوه مدیریت محتوایی این سایتها (قوانین و خطوط قرمز حاکم بر آنها) را نادیده گرفت. نکته مهم دیگر، ساختار و تعاملات اقتصادی، تبلیغاتی و تجاری این سایتها است که در موفقیت آنها نقش دارد. بررسی هر یک از این مقولات که در این مجال نمیگنجد، میتواند موضوع یک مطالعه جداگانه باشد.
زنجیره اجتماعی!
اما در این مورد خاص، یعنی عدم موفقیت سایتهای انتشار محتوای مولتیمدیای فارسی در اینترنت که در واقع به معنای سهم ناچیز زبان فارسی در چنین شکلی از محتوا است، میتوان به نکته دیگری هم اشاره کرد.
اگر به اطلاعات سایت “کلام تیوی” در الکسا (alexa.com) نگاهی بیندازیم، نکتهای جلب توجه میکند: بیشتر بینندگان این سایت از طریق facebook وارد آن میشوند؛ یعنی محتوای “کلام تیوی” از طریق یک شبکه اجتماعی به دست کاربران میرسد. جالب اینجاست که این وضعیت در مورد “یوتیوب” هم صادق است!
از این نکته شاید بتوان چنین نتیجه گرفت که شبکههای اجتماعی بهمانند یک زنجیره، محتوای یکدیگر را تکثیر و منتشر میکنند؛ حال در شرایطی که مقوله شبکههای اجتماعی در کشور ما جایگاه و رونق “رسمی” ندارد، محتوای مولتیمدیای موجود در سایتهایی مانند “کلام تیوی” نیز که خود از مظاهر وب ۲ و از خویشاوندان شبکههای اجتماعی هستند، چندان دستبهدست نمیشود.
این نکته ما را به این سو هدایت میکند که بگوییم یکی از راههای مؤثر توسعه محتوا در فضای مجازی امروز، شبکههای اجتماعی هستند که متأسفانه هنوز سیاستگذاران عرصه فناوری اطلاعات کشور در مورد آن به نتیجهای راهبردی نرسیدهاند.
یک نتیجهگیری
حال که سخن از سیاستگذاران و دولتمردان شد، خوب است به نکته دیگری هم اشاره کنیم. این روزها از زبان مدیران ارشد حوزه فناوری اطلاعات کشور میشنویم که بهزودی “موتور جستجوی ملی”، “ایمیل ملی” و حتی “شبکه اجتماعی ملی” به راه میافتد. صرفنظر از چالشهای فنی و غیرفنی که کارشناسان در برابر اجرایی شدن چنین ایدههایی مطرح میکنند، یک سؤال دیگر هم وجود دارد: آیا “دولتی” بودن چنین مقولاتی مهمترین مانع ایجاد و توسعه آنها نخواهد بود؟ حضور فعال ایرانیان در حوزه وب و در پی آن، ارتقای جایگاه و سهم زبان و فرهنگ فارسی به بستری نیاز دارد تا توانمندیها و استعدادهای این مرز و بوم را به خلاقیت و فعالیت بکشاند؛ مسلماً سهم عمده و مهم این بسترسازی بر عهده دولت و نهادهای حاکمیتی مانند صداوسیما است؛ این امر با تصدیگری و دولتیسازی فضای وب بسیار متفاوت خواهد بود.
یک قیاس کوچک
در این میان، موضوع دیگری که باید به آن پرداخت، تعامل صداوسیما با سایتهای چندرسانهای است که البته فرصت و مجالی دیگر میطلبد؛ فقط در اینجا در قالب یک تشبیه و مثال، سؤالی را طرح میکنیم: آیا صداوسیما توانسته است بستری باشد برای جذب و انتشار محتوای چندرسانهای که توسط بینندگانش تهیه میشود؟ چه میزان از محتوای پخششده از صداوسیما در حوزههای خبری، سرگرمی، اجتماعی و… توسط بینندگانش تهیه میشود؟
اهمیت این سؤالات از آنجاست که مهمترین و شاید تنها ویژگی سایتهایی مانند یوتیوب انتشار محتوایی است که کاربرانشان تولید میکنند. البته مشخص است که رسالت، نقش، جایگاه و روشهای حاکم بر نهادی مانند صداوسیما با سایتهای اینترنتی بسیار متفاوت است و ممکن است این تشبیه، قیاس معالفارق به نظر آید، اما به هر حال صداوسیما نمیتواند جذابیت و تأثیرگذاری برنامههای خود را بدون توجه به سلایق و خلاقیتهای بینندگانش ارتقا بخشد؛ در واقع صداوسیما میتواند بستر مناسب انتشار چنین محتواهایی باشد؛ این امر شاید پلی باشد برای ورود هموطنان ایرانی به عرصه تولید محتواهای چندرسانهای و پس از آن هم، انتشار این محتوا در فضای مجازی.
جالب بود مخصوصاً اینکه این ملی بازی های دولت خودش می تونه مانع بزرگی باشه برای توسعه این جور وب سایت ها. امید اینکه مسؤولین به صورت ریشه ای مسائل رو بررسی کنن تا راه حل های مفیدتری ارائه بشه.
این “ملی بازی” ها در نهایت به “دولتی بازی” تبدیل میشه و …
درود
یک مشکلی هست که باید به آن فکر کرد. چرا تلویزیون با رسانههای جدید میانه خوبی ندارد؟ جدیدا برنامه خبرنگار شهروندی در اخبار ساعت ۷ شبکه یک گذاشتند اما بیشتر به پخش فیلمهای بامزه یوتیوب میماند. شهروند خبرنگار در جریان اعتراضات تهران دیده شد. اما آن را خبرنگاری شهروندی نمیدانند. در رابطه با سوالی که پرسیدم شاید باید به رابطه رسانهها و بازار آزاد فکر کرد. در رسانههای ما سازوکارهای بازار پیاده نشده است و کمی تصمیمگیری در آن پیچیده است. چون پول حرف اول را نمیزند علائق افراد نقش تعیینکنندهای در تصمیمگیریها دارد. فضا کمی ابری و مبهم است.
با سلام و احترام
به نظرم میرسه اون بخشی که گفتید صدا و سیما حاکمیتی است درست نباشد، در هیچ جای دنیا رسانه های صوتی و تصویری جزء نهادهای حاکیتی محسوب نمی شود. ممکن است تلوزیون و رادیوی دولتی داشته باشند اما در کنار انبوهی تلوزیون خصوصی و صرفا ابزاری برای پیشبرد اهداف دولت.
دوم اینکه با نتیجه گیری شما موافق نیستم. اینکه گفتید صدا و سیما می تواند پلی باشد برای ورود هموطنان به عرصه تولید محتوا. مطمئنا این چیزی شبیه یک آرزوی محال است که یک تلوزیون دولتی نقش آن پل را ایفا کند. پیش نیاز تولید محتوا آزادی بیان و عقیده است که متاسفانه در کشور وجود ندارد و تا ایجاد این پیش نیاز نمی توان امید بهبود داشت. پیشنهاد می کنم تحقیقی انجام شود که ایرانی هایی که در کشورهای آزاد زندگی می کنند با جمعیتی حداکثر ۳ میلیونی چه مقدار تولید محتوا می کنند و ایرانیان مقیم کشور با ۷۵ میلیون جمعیت چقدر؟ در صورت انجام این تحقیق بهتر می توان نتیجه گیری کرد.
با تشکر
حیدری
با سلام خدمت دوستان عزیز
البته در ایران هر چیزی که به حاکمیت کمک کند جنبه حاکمیتی دارد و اگر غیر این باشد شما یک مورد نقض در صدا و سیمای ما پیدا کنید. و البته این حاکمیت ربطی به دولت ندارد چون دولت معمولا یک واحد اجرایی موقت است، می آید و میرود و در برخی موارد ممکن است از جهاتی حتی با حاکمیت هم مخالف یا موافق باشد. مثلا وقتی در جریانات سیاسی تمام تریبون ها را افرادی که حکومت پشت آنها است اشغال کرده اند و جایی برای ابراز نظرات مخالف نیست چه جای بحثی است که صدا و سیما ابزار حاکمیتی نیست. البته تمام جریان محدود کردن سایتهایی مثل یوتیوب در اینترنت بغیر از سرعت پایین اینترنت و فیلترینگ هشتاد درصدی!! سایتها، عوامل رسوایی های دیگری مثل جریان “امام جمعه تویسرکان” است. یعنی حکومت وقتی متوجه شد یوتیوب و سایتهای مشابه میتواند چه خط بزرگی برایش محسوب شود آن را فیلتر کرد وگرنه قبل از آن که فیلتر نبود.
البته از اینکه فرمودید رادیو و تلویزیون در هیچ جای دنیا حاکمیتی نیست حق با شما است ولی اجازه دهید جمله شما را اینگونه تکمیل نمایم “مگر در ایران” !!!