اخیراً کرج را استان کردهاند؛ همه افراد، نهادها و سازمانهای دست و پا اندر کار هم احساس وظیفه کردهاند که این اتفاق را به هم و به مردم تبریک بگویند. آنچنان هم این احساس وظیفه قوی و محرک است که کل در و دیوار شهر و اطراف همه خیابانها و میدانها پر شده از تابلوها و پارچههای تبریک! آدم یاد آن شعر میافتد که: آن خشت بود که پر توان زد. چرا خشت؟! دلیلش را توضیح خواهم داد!
چند روز پیش این نوشته را در یکی از میدانهای اصلی شهر دیدم:
…تصویب استان کرج را به … و دولت خدمتگذار تبریک میگوییم.
با خودم گفتم اشکالی ندارد؛ نوشتن “خدمتگزار” با “ذ” اشتباهی است که فراوان پیش میآید و خیلیها هم هستند که تفاوت “گذاشتن” و “گزاردن” را نمیدانند؛ این هم یکی از آن موارد است و غمی نیست!
تا اینکه پارچهنوشته بزرگی را دیدم در مورد همین استان شدن کرج، بدین شکل و مضمون:
به یمن ایام مبارک ماه رجب استراتژیک طراحی شده حاصل تلاش [فلان مقام] و همت [بهمان مقامات] محقق شد تا آرزوی مردم کرج برآورده شود … تا حدیث همت والایشان را تفسیری دوباره نمائیم.
اشتباه فاحش این عبارت، جایی برای هیچ توضیحی باقی نمیگذارد.
جالب این بود که در بالای این نوشته، برای تبریک میلاد حضرت علی، لقب “اسدالله” آن امام را (از نظر اصول خوشنویسی) اشتباه نوشته بودند!
حالا حتماً فهمیدهاید که چرا از خشت حرف زدم! واقعاً که باید گفت: خاک… خاک را گل نکنیم!
بدبخت ملتی که این بیسوادان تدبیر امورش را به دست گرفته باشند. وای برما که همین نا مسؤولان به بهانه اعزاز زبان فارسی نام های محلی را در این دیار هفتاد فرهنگ اما یک دل برنمی تابند … اما خود اینگونه ددمنشانه همچون دیگر تاختن هایشان بر زبان شیرین فارسی می تازند، وای برما و بر فرجام ما
اما هنوز کمی دلگرمی هست: زمانی، بزرگی این کاخ را آنگونه بنا کرده که از باد و باران گزند نمی بیند