بالاخره اپراتور سوم هم تکلیفش روشن شد. امروز که خبرهای تازه و قدیمی را توی ذهنم مرور میکردم، دیدم این داستانِ پر از آب چشم، چقدر شبیه داستان خواستگاری و ازدواج شده. (اینجا جایی است که با تکرار تاریخ، تراژدی به کمدی تبدیل میشود؛ یا همان که شاعر هم گفته: خنده تلخ من از گریه غمانگیزتر است… الخ)
بیادبی نباشد، اما راستش را بخواهید این ۹ماهی که از حالا تا ارائه سیمکارتها وعده دادهاند مرا به صرافت انداخت که این مطلب را بنویسم!
پر بیراه نمیگویم؛ شباهتها را ببینید: چند وقت پیش، پس از یک سری مراسمات طولانی، همه خواستگارها رد شدند و بالاخره یکی ماند که البته هی در رفت و آمد بود! ظاهراً هنوز جواب بله را نگرفته بود؛ البته فقط ظاهراً. خانواده عروس هم ناز میکرد و نمیگفت که چی شده! البته همه میدانستند که داماد خوشبخت این عروسِ پر از ناز و ادا کیست؛ (فقط خواجه حافظ شیراز نمیدانست که شکر خدا حالا او هم میداند) حالا چرا هیچکس حرفی نمیزد، خدا میداند؛ شاید از ترس اینکه نکند بدخواهان توطئه کنند و عقد قرارداد و قرارداد عقد را به هم بزنند! شاید هم اینجوری به دنبال خواستگار بهتری بودند. خدا عالم است! به هر حال، دوران طولانی نامزدی به خفا و مبارکی گذشت.
حالا هم که این وصلت جور شده یا بهتر است بگوییم علنی شده، قرار است تا ۹ماه آینده نتایج این عقد مبارک پا به عرصه وجود نهد! (اگر حساب کنید میبینید که چقدر دقیق است این ماجرا!)
گویا در دورانی که ازدیاد نفوس توصیه میشود، تصمیم گرفتهاند لحظهای درنگ نکنند! فقط خداکند که این طفل، ۶ماهه یا زودتر به دنیا نیایند. پناه بر خدا، آنوقت، مردم چه میگویند!؟
یک نکته دیگر تا یادم نرفته! بچهای که در ناز و نعمت و “رفاه” بزرگ شود، زودتر از راه بهدر میشود! به قول بانک استامینوفنکدئین، امسال حواستان را جمع کنید که بچه دچار مشکلات اخلاقی و تربیتی نشود! مخصوصاً که این بچه نسل سومی هم هست. (آنها که نسل اولی و دومی بودند، اینگونه مایة عذاب و اسباب آزار شدند، چه برسد به این! فکر بد نکنید، منظورم آدمها نیست، تکنولوژی است: SMS و بلوتوث و این جور چیزها!)
این آخر سری هم نشستم حساب کردم دیدم مهریه عروس خانم که عندالعقد دریافت کرده، یکمیلیون و پانصدهزار سکه است! (حالا هی بگویید چرا ازدواج سخت شده یا سن ازدواج بالا رفته) البته نفقه و شیربها و بقیه موارد هنوز مشخص نشده.
راستی، نکند نوزاد ناقص به دنیا بیاید؟ خدای نکرده مادر بچه سر زا نرود!؟ ما که دلمان برای صدای ونگ این بچه لک زده! شما چطور؟
متأسفانه اونی که پول داده عقل هم نداده. همسایه ها می گن این عروسه بچه بیار نیست! یعنی کل فامیلشون نازا در اومدن و همه می دونن!
احتمالا مثل بقیه فامیلاشون بچه رو با یه دایه از بیرون می خرند و پُز می دن!