پیش از تحریر
چند سال پیش، با دکتر پژویان که به تازگی به ریاست شورای رقابت منصوب شده بود تماس گرفتم تا از وی برای حضور در همایشی که قرار بود در گروه طیف برگزار کنیم، دعوت کنم. اگرچه در آن تماس، برخورد و نحوة صحبت دکتر پژویان، برایم دور از انتظار و عجیب بود، اما با وجود این، وقت جلسهای کوتاه از او گرفتم و در دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه به دیدنش رفتم؛ برخورد حضوریاش هم بهتر از صحبتهای پشت تلفن نبود! به هر حال، ایشان بنا به دلایل خاص خودش، در آن همایش حاضر نشد و داستان گذشت…
و اما بعد….
در این چند سال، دغدغههایم در مورد «هدفمندی یارانهها» از یک طرف و آن برخورد اولیه که گفتم، از طرف دیگر، هر دو باعث شده که اظهار نظرها و حرفهای دکتر پژویان را که بیشتر هم در زمینه یارانهها بوده، دنبال کنم. در این میان، استدلالها و موضعگیریهای وی را وقتی در کنار صحبتهای سایر اقتصاددانان و بهخصوص، منتقدان بحث یارانهها قرار میدهم، چندان محکم و همهجانبه نمیبینم؛ بهویژه که «لحن» بسیاری از صحبتهای وی، خواسته یا ناخواسته، بهگونهای است که بهراحتی میتوان جهتگیریهای سیاسی و همچنین، یکجانبهنگری را در آن دید؛ مانند آنجا که در گفتگو با روزنامه «ملت ما» میگوید باید مخالفان طرح هدفمندی یارانهها را به زندان انداخت! (نقل به مضمون؛ لینک گفتگو را پیدا نکردم.) یا اینجا که میگوید: «مخالفان هدفمندی یارانهها اقتصاد را نمیفهمند». در مصاحبهای دیگر هم (اگرچه به صورت غیرمستقیم) از عدم برخورد با کسانی که به قول او، «اظهار نظرهای غیرکارشناسانه» میکنند، اظهار تأسف میکند!
اما بهتازگی، گفتگویی از دکتر پژویان خواندم که بخشی از آن برایم جالب بود و در واقع بهانه نوشتن این مطلب هم شد؛ وی در بخشی از گفتگویش با خبرآنلاین، در مورد تحریمهای غرب علیه ایران چنین میگوید:
…تا قبل از جنگ جهانی دوم کشورهای بزرگ چه با خودشان چه با کشورهای دیگر از طریق نظامی جنگ میکردند… اما از جنگ جهانی دوم به بعد بخش عمده جنگ، جنگ اقتصادی است… جنگ اقتصادی غرب با اتحاد جماهیر شوروی موجب سقوط رژیم اقتصادی این کشور و شکل گیری روسیه شد. این روش جنگیدن را غرب بر علیه بسیاری از کشورها به کار برده و می برد که از جمله آنها ایران است. ما میتوانیم بگوییم که در یک جنگ قرار داریم؛ اما نه جنگ نظامی مشابه جنگی که با عراق داشتیم، بلکه در یک جنگ اقتصادی هستیم. در جنگ اقتصادی حمله بوسیله هواپیما، توپخانه انجام می شود. ما در سال گذشته یک یورش از سوی غرب داشتیم و بر اساس آن با تحریم اتحادیه اروپا رو به رو شدیم….
اینجا کاری به درستی یا نادرستی این تحلیل ندارم؛ اما انتظار هم ندارم که یک استاد دانشگاه، بهخصوص در مقام رییس شورای رقابت (که به نظرم یک جایگاه حقوقی- علمی است و نه حتی ذرهای سیاسی) برای تحلیل شرایط حاکم بر کشور و روابط ما با جهان، به حرفهای کلی (و اگرچه ظاهراً درست) روی بیاورد؛ سخنانی که بیشتر از زبان رهبران و مقامات سیاسی شنیده میشود تا اهل علم و دانشگاه. بیان چنین سخنانی از سوی اهل سیاست نه دور از انتظار است و نه شاید ناپسند! آنها مخاطبان عام و خاص خود را دارند و به دنبال تأثیرگذاریهای کلان ملی و جهانی هستند؛ اما استادان و صاحبنظران و اهل فن، باید سطح تحلیلشان به گونه دیگری باشد؛ هم باید نکاتی را بگویند که دیگران نمیدانند و نمیبینند و هم اینکه باید از دل نظراتشان راهکار بیرون آید؛ باید چارچوب نظری خاص خود را داشته باشند و مرزهای عقایدشان روشن باشد؛ در یک کلام، نباید کلیگویی کنند.
اما دکتر پژویان در عین حال که در بسیاری موارد سخت بر مواضعاش پافشاری میکند، اما گاهی به کلیگویی میافتد و حتی به تناقضگویی؛ اگرچه میدانم وی در این وادی تنها نیست و این مشکل، دامنگیر بسیاری از کارشناسان و استادان ماست!
پ.ن: ناگفته نماند که زمانی پیش از این، یکی از موضعگیریهای دکتر پژویان برایم تحسین برانگیز بود! (لینک مطلب)