چندی پیش، در جلسهای، پای بحث و ارائه دکتر اشتریان (استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران) بودم با عنوان “فرآیند سیاستگذاری عمومی”. از مباحث این جلسه دوساعته، بعضی نکتهها برایم جالبتر بود؛ نکتههایی که برای هر کدام، مصداق و مثالی در ذهن داریم؛ مثل اینها که البته همه نقل به مضمون است و نه عین گفته ارائهکننده:
گاهی اصولاً پرسشهایی که سیاستگذاران مطرح میکنند غلط است و جالب اینجاست که برای این پرسشهای غلط جواب هم پیدا میکنند؛ جوابی که به هیچ دردی نمیخورد!
یکی از مشکلات ما این است که میخواهیم همه سؤالات و مشکلات یک بخش را با هم و همزمان حل کنیم؛ اما غافلیم از اینکه در بسیاری موارد، راهحلهای این مسائل با هم تعارض دارد! نه فقط در عمل، که حتی در تئوری و نظر! چاره چیست؟ انتخاب یک مسأله از بین همه مشکلات آن حوزه و حل آن! (یکی از ایرادات عمدة برنامه پنجم هم همین است: همه چیزهای خوب را با هم میخواهیم!)
مدلی که تاکنون در ایران برای برنامهریزی و سیاستگذاری استفاده شده، مدل برنامهریزی استراتژیک است. در این مدل به نحوه اجرا، ارزیابی نتایج و دریافت فیدبکها توجهی نمیشود! (دکتر اشتریان مدل برنامهریزی فرآیندی را جایگزینی مناسب میداند.)
به عقیده دکتر اشتریان، برای توسعه صنعت در ایران دولت باید حوزهای مانند صنایع دریایی را مبنای توسعه قرار دهد و از آن حمایت کند. برخی صنایع مثل فولاد هم در راستای این صنعت جهتدهی شوند و رشد کنند. صنایع دیگری هم که از نظر دولت اولویت ندارند، به میزان توانمندیهای خود رشد خواهند کرد. (نه الزاماً با حمایت دولت(
در ایران، نهادی مانند مجمع تشخیص که باید در حوزه سیاستهای کلان کار کند، گاهی سیاستهایی بسیار خرد تدوین میکند!
دکتر اشتریان، نهادگراها را “سوسیالیستهای شرمنده” توصیف کرد!