نمایش

نگاهی به نمایش خرده خانم: بر این افسانه شرط است گریستن

چند هفته پیش، بعد از دیدن نمایشِ کیومرث پوراحمد، «خرده خانوم»، همه احساس و برداشتم را از نمایش نوشتم و به دست کارگردان سپردم تا بخواند و «غلط‌هایم را بگیرد»؛ پوراحمد عزیز، فردای همان‌ روز با یک ایمیل نظرش را در مورد نوشته‌ام به من گفت؛ ایمیلی که خوشحال و ذوق‌زده‌ام کرد. تصور کنید برای […]

ادامه نوشته ←

خرده خانوم

در فضایی شلوغ و سیاست‌زده که یا ناامید هستی یا بی‌تفاوت، اگر دلمشغولی‌ها و روزمرگی‌ها همه فکر و ذهنت را نگیرد، ناخودآگاه باید به چیزی پناه ببری که بتوانی تحمل کنی، یا ساده‌تر بگویم، باید خودت را به چیزی سرگرم کنی تا روزها و ساعت‌هایت آسان‌تر بگذرد. این چیزی بود که تا همین دوسه روز […]

ادامه نوشته ←

این سه نمایش

نمایش «ماه‌زدگان» را دیدم. بعد از «شن» و «بادها برای که می‌وزند؟» این سومین تئاتری است که در این یکی‌دوماه می‌بینم. «شن» روایت غربت و تنهایی آدم‌های این عصر و زمانه. عنوان نمایش و بازیگرانش، در نگاه اول، تو را یاد رمان «زن در ریگ روان» می‌اندازد. «بادها برای که می‌وزند؟» بازخوانی چیستا یثربی از […]

ادامه نوشته ←