در یکی از حکایتهای بوستان سعدی، بیتی دیدم که به نظرم مثالی زیباست از «استادی سعدی در سخن»؛ اگرچه میدانم همه آنچه سعدی گفته و نوشته، شاهدان این ادعا هستند و حتماً این بیت هم زیباترین شاهد نیست. اول خلاصهای از این حکایت و بعد هم حکایت آن بیت:
نکتهها و نظرها
روان نوشتن
من میخواهم خوانندهام صفحه را که بر میگرداند به آخر برساند. این مقصود موقعی حاصل میشود که روایت روان پیش برود، و فرسوده در بند تحقیق و زیر بار تفصیل به گل ننشیند. باربارا تاکمن، برگفته از مقدمه کتابی از وی به نام «تاریخ بیخردی»، ترجمه حسن کامشاد.
سرفصلهای یک کارگاه نگارش
ابوالحسن نجفی در مقدمه کتاب «غلط ننویسیم» مینویسد: ما به همان سادگی که نفس میکشیم با دیگران نیز سخن میگوئیم. اما نوشتن به فارسی به این آسانی نیست. هنگامی که قلم به دست میگیریم تا چیزی بنویسیم، حتی اگر یک نامه کوتاه باشد، غالبا درنگ میکنیم و با خود میگوییم: آیا «آذوقه» درست است یا […]
از یک کتاب: تاب دادن ذهن در یک جمله
میگویند که برای رساتر شدن متن، بهتر است در نوشتههایمان از جملات کوتاه استفاده کنیم؛ اگر هم این توصیه را رعایت نکنیم، طولانیترین جملهای که ممکن است از دستمان در رود و بنویسیم، یکخطونیم و نهایتاً دوخط خواهد شد. (تجربة چندساله ویرایش متنهای مختلف که اینطور میگوید!) چند روز پیش، در حین خواندن کتابی، به […]